جایگاه مباحث الفظ در علم اصول:
بالوضوح اگر کسی با بحث های اصولیین آشنایی مختصری داشته باشد می فهمد که مباحث الفاظ جایگاه خاصی برای خود در بین مباحث اصول فقه دارند.
یک نکته بسیار واضح است که خیلی از علوم برای فقه نیاز است تا بتوان در فقه به نتیجه رسید. حال سوال این است که چرا در بین همه این قواعد و علوم، اصولیین بحث های ادبی را در اصول داخل کرده اند و مشغول بحث شده اند. مثلا در مورد معانی حرفی بحث می کنند، در مورد موضوع له صیغه ها بحث می کنند و...
در حالی که اگر با نظر دقیق نگاه کنیم باید این مباحث در ادبیات صورت بگیرد، و در فقه فقط استفاده شود. لذا سوال این است که چه چیزی باعث شده برخی از مباحث ادبی در اصول مطرح شود؟
رابطه ادبیات با اصول و منطق و فلسفه
به نظر من کسی که بخواهد در ادبیات توانمندی پیدا کند و بتواند زبان عربی را به خوبی بفهمد باید اولا قسمت مباحث الفاظ اصول الفقه را در دست داشته باشد و بعد از آن هم باید قواعد منطقی و فلسفی را تا حدی آشنایی داشته باشد.
اما قسمت مباحث الفاظ اصول الفقه: به جهت این که در این قسمت متخصصانی در مورد مسائل زبان شناسی نظریاتی داده اند که جدا دقیق است وباید روی آنها تأمل شود. مثل طرق اثبات معنی حقیقی و مجازی در کلمات.
واما منطق و فلسفه: به جهت این که زبان عربی زبانی است بسیار دقیق ومقداری از این دقت در زبان عربی به جهات مختلف معانی ونسبت معانی با هم برمی گردد که در واقع موضوع بحث فلسفه و منطق است.