هدایة:
شواهد نشان می دهد در طول تاریخ به أدباء شیعه بی توجهی زیادی شده. افراد هم مذهب از یک سو و مخالفین از سوی دیگر. در مذهب تشیع هر چند افراد کار کشته در ادبیات کم نیست ولی این که کسی مستقلا تألیف داشته باشد و عمر خود را صرف این راه کند کم هستند، لذا اگر هم کسی وقت خود را صرف ادبیات می کرد خیلی مورد توجه قرار نمی گرفت. و مخالفین هر چند افرادی که کار کرده باشند و دقت به کار برده باشند زیاد هستند ولی بیشتر اوقات تعصبات مذهبی باعث شده که روی میراث ادبی شیعه کاری انجام نشود.
کتاب مغنی اللبیب:
ظاهر بحث های مصنف در این کتاب نشان می دهد که مصنف در این کتاب به دنبال معانی حقیقی کلمه نیست بلکه فقط معانی که آن کلمه در آن استعمال شده را بیان می کند. لذا نمی توان به مغنی نسبت داد که مثلا در حرف (علی) قائل شده است نه معنی حقیقی دارد، بلکه مراد او این است که کلمه در این معانی استعمال شده استشیخ رضی (اعلی الله مقامه)
شاید برای برخی مشکل باشد که چطور شیخ رضی در ادبیات به عنوان نجم الائمه مطرح شده. حتی این مطلب به قدری مهم است که همه ادباء اقرار به این مطلب دارند.
برای فهم شان شیخ رضی باید بفهمیم در بحث های علمی کدام قسمت مهم تر است.
ادبیات عرب دو شاخص مهم دارد: 1- اول استعمال شده وبعد از آن به دنبال قواعد رفته اند. 2- قرآن که معجزه الهی است به این زبان وارد شده.
وقتی به ادبیات مراجعه می کنیم می فهمیم برخی از استعمالات عرب به صورت قاعده در آمده ومتعارف شناخته شده ولی برای برخی از استعمالات دیگر قاعده ای پیدا نشده. دسته اول که قاعده مند است هر کسی وارد بحث شده و نظرات مختلفی داده است. ولی مهم ناحیه دوم است که ایا بگوئیم صرفا یک استعمال است و هیچ توجیه عقلائی ندارد؟؟؟ پس چرا قرآن به این زبان نازل شده؟؟؟ لذا اگر کسی بتواند این موارد خلاف قاعده واصطلاحا شاذ را توجیه کند، مهم است. کسی که با دو کتاب شرح شافیه و شرح کافیه شیخ رضی (اعلی الله مقامه) ارتباط برقرار کرده باشد می فهمد که شیخ کلمات شاذ را اولا مطرح می کند وثانیا به گونه ای توجیه می کند که کاملا آن استعمال خلاف قاعده، عقلائی می شود. بعدها در این مورد بیشتر بحث خواهد شد...
مباحث تصریفی از نگاه دیگر
استاد پاکتچی:
نگاهی به باب تفعیل و باب افعال: به طور کلی در زبان های سامی و از جمله در عربی باب افعال بابی بسیار قدیمی است. اما باب تفعیل از نظر زبان شناسی بابی جدیدتر است. وقتی صرف میر و تصریف و کلا صرف عربی می خوانیم، هیچ فرقی بین أفعل یفعل، یا فعّل یفعّل، قائل نمی شویم اما از نگاه تاریخی به این باب ها، باب إفعال جزء باب های بسیار قدیمی است که حتی در زبان های باستانی سامی مثل آشوری و غیره نیز می توانید آن را بیابید اما باب تفعیل در آن زبان ها نیست. باب تفعیل حتی در عبری نیست ویکی از باب های جدید التأسیس زبان عربی است. (نقد متن استاد پاکتچی: 317-318). در ادامه این بحث ایشان ثمرات جالبی را بر این بحث مترتب می کنند.
بحث ها و کتب استاد پاکتچی بسیار جذاب است و دید تازه ای در هر بحث به انسان می دهد که به محققین در ادبیات و هر رشته دیگر توصیه می کنم کتاب های ایشان را ببینند.
اولین کتاب نحوی باقی مانده در تاریخ نحو
به اجماع همه علماء علم نحو از جانب امیر المومنین علیه السلام نشأت گرفته وایشان قواعد اساسی این علم را به ابو الأسود یاد دادند (اختلافات در این بحث اساس ندارد). و بعد ابو الاسود مشغول تفریع قواعد شد. یعنی از همان صدر اسلام علم ادبیات مورد بررسی قرار گرفته است. ولی از جهت کتابت واین که نوشته ای در این زمینه از آن زمان ها باشد، چیزی از ابو الاسود به عنوان مکتوب در دست ما نیست ولی ابن الندیم نقل کرده که چند صفحه از نحو را که نوشته ابو الاسود بوده است دیده. ولکن قدیمی ترین نوشته ای که در مورد علم نحو به دست ما رسیده است کتب خلیل بن احمد فراهیدی است که در سال (100- 175) زندگی می کرده است.
هل مات النحو فأحیاه إبراهیم مصطفى؟
یکی از ضعف های هر علم این است که محقق در آن زمینه از پیشرفت های جدید آن علم در طول تاریخ آن علم آگاهی نداشته باشد. و یا محقق از نواحی دیگری که در آن زمینه تحقیق می کنند ویا افرادی که در آن علم برجسته هستند نشناسد. این عوامل برخی اوقات باعث موازی کاری می شود و گاهی موجب ابتر شدن علم می شود.
یکی از نقص های کتب ابن هشام انصاری و از جمله مغنی اللبیب این است که از نوشته های شیخ رضی أعلی الله مقامه مطلع نبوده در حالی که شیخ رضی متوفای 686 است و ابن هشام متوفای 761. لذا نظرات شیخ رضی که بسیار بدیع و جدید است در مغنی اصلا مطرح نشده در حالی که کسی مثل سیوطی کلام شیخ را فصل الخطاب می داند. یکی از علت های این مطلب می تواند این باشد که ابن هشام در مصر بوده ولی کتب شیخ رضی در نجف بوده و چون در آن زمان نسخه ها به صورت خطی بوده است لذا هنوز به مصر منتقل نشده بود. این در حالی است که ابن هشام حتی کلمات برخی از معاصرین خود را که چندان قوتی در ادبیات ندارند گاهی در کتاب مغنی اللبیب می آورد.
لذا محقق در هر زمینه ای باید دقت کند که از نظرات جدید در نواحی مختلف بی خبر نماند.در درون این اصالة الظهور، اصل های مختلفی خوابیده است. از جمله اصالة عدم الاهمال، اصالة عدم التقدیر، اصالة عدم الهزل و غیره. یعنی باید همه این ها برای ما اثبات شود تا بتوانیم مفاد جمله را به متکلم نسبت دهیم. یکی از این اصل هایی که در اصالة الظهور خوابیده است، اصالة الصدق است. یعنی باید بگوئیم کلام صادق است تا بتوانیم مفاد آن را به متکلم نسبت دهیم، لذا با اصالة الصدق این مطلب را احراز می کنیم.
در این بحث که یکی از بحث های ادبی زیبا در مورد مصدر تأکیدی است، شیخ رضی برای بیان مطلب و رفع یک اشکال از اصالة الصدق استفاده کرده که بیان ایشان تأثیر زیادی در علوم بلاغی هم می گذارد.