المعرب و المبنی
من المسائل المرفوضة والمسلمة هی مسألة تحقیق الأصل فی کل مسألة، أی نراهم یقولون الأصل فی المبنی هو الحرف والأصل فی المعرب هو الإسم والأصل فی المرفوعات المبتدأ والخبر(على رأی ابن مالک) والأصل فی المنصوبات المفاعیل وغیر هذه الموارد مما لا یحصى و لا یخلو مسألة إلا وفیه اصل. هذه الأصول یؤثر فی المسائل وفی تحلیل المسائل. فإن قلنا الأصل فی المنصوبات المفاعیل، فلنصب سائر المنصوبات نحتاج إلى شبه بینها و بین واحد من المفاعیل، وفی المرفوعات إن قلنا الأصل هو المبتدأ والخبر فلرفع سائر المرفوعات نحتاج إلى الشبه. و فی هذه المسألة أیضا إن قلنا الأصل فی البناء هو الحرف فنحتاج لبناء غیره لبیان وجه شبه بینهما.
جایگاه مباحث الفظ در علم اصول:
بالوضوح اگر کسی با بحث های اصولیین آشنایی مختصری داشته باشد می فهمد که مباحث الفاظ جایگاه خاصی برای خود در بین مباحث اصول فقه دارند.
یک نکته بسیار واضح است که خیلی از علوم برای فقه نیاز است تا بتوان در فقه به نتیجه رسید. حال سوال این است که چرا در بین همه این قواعد و علوم، اصولیین بحث های ادبی را در اصول داخل کرده اند و مشغول بحث شده اند. مثلا در مورد معانی حرفی بحث می کنند، در مورد موضوع له صیغه ها بحث می کنند و...
در حالی که اگر با نظر دقیق نگاه کنیم باید این مباحث در ادبیات صورت بگیرد، و در فقه فقط استفاده شود. لذا سوال این است که چه چیزی باعث شده برخی از مباحث ادبی در اصول مطرح شود؟
تشخیص بحث در هر یک از علوم ادبی:
اشتقاق (کلمه سازی): 1- تناسب الفاظ با معانی 2- تناسب الفاظ مشتق با اصل مشتق منه.
لغة: (کلمه شناسی شخصی): 1- تشخیص معانی 2- تشخیص الفاظ کلمات 3- تشخیص الفاظ مرتبط (به نحو تلائم یا تنافر)
صرف: (کلمه شناسی نوعی): 1-تشخیص معانی نوعی 2-تشخیص الفاظ نوعی 3- تشخیص ارتباط های نوعی 4-تشخیص تغییرات نوعی
نحو: (کلام شناسی): 1-تشخیص معانی نوعی 2- تشخیص هیئات نوعیرابطه ادبیات با اصول و منطق و فلسفه
به نظر من کسی که بخواهد در ادبیات توانمندی پیدا کند و بتواند زبان عربی را به خوبی بفهمد باید اولا قسمت مباحث الفاظ اصول الفقه را در دست داشته باشد و بعد از آن هم باید قواعد منطقی و فلسفی را تا حدی آشنایی داشته باشد.
اما قسمت مباحث الفاظ اصول الفقه: به جهت این که در این قسمت متخصصانی در مورد مسائل زبان شناسی نظریاتی داده اند که جدا دقیق است وباید روی آنها تأمل شود. مثل طرق اثبات معنی حقیقی و مجازی در کلمات.
واما منطق و فلسفه: به جهت این که زبان عربی زبانی است بسیار دقیق ومقداری از این دقت در زبان عربی به جهات مختلف معانی ونسبت معانی با هم برمی گردد که در واقع موضوع بحث فلسفه و منطق است.کلام أدباء در اصول وفقه:
گاهی می بینیم قولی که از جانب ادباء در گذشته مطرح شده، بعدها اصولیین به آن می رسند. مثل قول آخوند صاحب کفایه در مورد معانی حروف که آن را شیخ رضی در قرن هفتم بیان کرده است (که بعدا به این مطلب خواهیم پرداخت).
وگاهی می بینیم یک بحث بین ادباء از گذشته وجود داشته ولی بعد از چندین سال یا حتی قرن در اصول مطرح شده است. که نمونه ای از آن را می آوریم:
بحث مشتق در کلمات شیخ رضی:
در درون این اصالة الظهور، اصل های مختلفی خوابیده است. از جمله اصالة عدم الاهمال، اصالة عدم التقدیر، اصالة عدم الهزل و غیره. یعنی باید همه این ها برای ما اثبات شود تا بتوانیم مفاد جمله را به متکلم نسبت دهیم. یکی از این اصل هایی که در اصالة الظهور خوابیده است، اصالة الصدق است. یعنی باید بگوئیم کلام صادق است تا بتوانیم مفاد آن را به متکلم نسبت دهیم، لذا با اصالة الصدق این مطلب را احراز می کنیم.
در این بحث که یکی از بحث های ادبی زیبا در مورد مصدر تأکیدی است، شیخ رضی برای بیان مطلب و رفع یک اشکال از اصالة الصدق استفاده کرده که بیان ایشان تأثیر زیادی در علوم بلاغی هم می گذارد.